جدول جو
جدول جو

معنی آتش افروختن - جستجوی لغت در جدول جو

آتش افروختن
آتش روشن کردن، کنایه از فتنه انگیختن و سبب دشمنی و جنگ میان دیگران شدن، برای مثال میان دو تن آتش افروختن / نه عقل است خود در میان سوختن (سعدی - ۱۷۲)
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
فرهنگ فارسی عمید
آتش افروختن
(مَ)
تسعیر. تأریث. توقید. ایقاد. تسجیر. استیقاد. اشعال. اثقاب. تثقیب. تأریش. ایراء. توریه. تشعیل. الهاب. اضرام. تلهیب. تأجیج. روشن کردن. و رجوع به افروختن شود، مجازاً، فتنه انگیختن و سبب جنگ و دشمنی شدن:
میان دو تن آتش افروختن
نه عقل است و خود در میان سوختن.
سعدی
لغت نامه دهخدا
آتش افروختن
روشن کردن آتش، فتنه انگیختن سبب دشمنی و ستیزه شدن
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
فرهنگ لغت هوشیار
آتش افروختن
((~. اَ تَ))
کنایه از آشوب و فتنه به پا کردن
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
فرهنگ فارسی معین
آتش افروختن
اگر بیند که در بیابان آتش می افروخت که مردمان از نور آن آتش راه می یافتند، و هر کس به موضع و مقام خویش می رفتند، دلیل کند که از علم و حکمت او بهره یابند و راه راست گیرند. و اگر بیند که آن آتش فرو می رود و نور او زایل می گردد، دلیل کند که احوالش متغیر باشد و از دنیا رحلت کند و اگر بیند که آن آتش در بیابان افروخت، نه به راه راست، دلیل که علم او مردمان را به راه ضلالت برد. و اگر بیند که آتشی در موضعی برافروخت، تا آن موضع را بسوزد، و آتش آن را بسوخت و از بازرگانان بود، دلیل که خرید و فروخت به نفاق کند و مالش حرام بود. و اگر بیند که از خانه همسایه آتش همی برد، دلیل کند که مالی حرام بدو رسد. جابر مغربی
آتش افروختن به خواب، پادشاه را قوت بود و آتش بی دود، فروغ قوت بود و آتش با دود، پادشاه ستمگر و غم و اندوه وزیان بود. و اگر بیند که آتش برافروخت تا گرم شود، یاکسی دیگر بدان گرم شود، دلیل که چیزی طلب که از آن منفعت یابدو اگر بیند که بی فایده آتشی برافروخت، دلیل کند که بی سبب جنگ و خصومت کند و اگر بیند که آتشی برافروخت تا چیزی بریان کند، دلیل که کاری پیش گیرد به سبب غیبت مردمان، تا طلب حال کسی کند. واگر بیند که از آن بریان بخورد، دلیل کند که به قدر آن، روزی به وی رسد، با غم و اندوه. و اگر بیند که به زیر دیگر آتش می افروخت، و در دیگ گوشت بود یا چیزی دیگر، دلیل که کاری بسازد که از آن کار کدبانوی خانه را منفعت رسد. و اگر بیند که در آن دیگ هیچ طعام نبود، دلیل کند که از آن کار او را غم و اندوه بود. و اگر بیند که آتشی برافروخت حلوا پزد، دلیل که او را سخنی نیکو گویند. و اگر بیند که آتشی برافروخت از برای روشنائی، دلیل کند که کاری را به حجت و برهان روشن گرداند. محمد بن سیرین،
اگر بیند در جایگاهی آتشی برافروخت تااهل آن جایگاه را بسوزاند، دلیل بود که اهل آن موضع راغیبت کند و بدی گوید. و اگر بیند آتش را در تنور یادر آتش دان همی افروخت بی آن که طعام پزد، دلیل کند که بامردی از خویشان و یا اهل بیت، او جنگ و خصومت افتد. و اگر بیند که خواست تا آتش برافروزد از بهر منفعت خویش، و آن آتش برنمی افروخت و روشنائی نمی داد، دلیل کند که از علم خویش برخورداری یابد. و اگر این کس پادشاه بود، عز و جاه و دولتش افزون گردد، و اگر بیند آن آتش که افروخت بمرد، دلیل کند که هلاک گردد .
فرهنگ جامع تعبیر خواب
آتش افروختن
إشعال النّار
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به عربی
آتش افروختن
Inflame
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به انگلیسی
آتش افروختن
enflammer
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آتش افروختن
entflammen
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
آتش افروختن
להצית
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به عبری
آتش افروختن
بھڑکانا
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به اردو
آتش افروختن
আগুন লাগানো
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به بنگالی
آتش افروختن
kuwasha
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به سواحیلی
آتش افروختن
alevlendirmek
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
آتش افروختن
불을 지피다
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به کره ای
آتش افروختن
炎上する
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به ژاپنی
آتش افروختن
भड़काना
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به هندی
آتش افروختن
запалювати
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به اوکراینی
آتش افروختن
mengobarkan
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
آتش افروختن
จุดไฟ
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به تایلندی
آتش افروختن
разжигать
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به روسی
آتش افروختن
inflamar
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
آتش افروختن
incendiare
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
آتش افروختن
inflamar
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
آتش افروختن
点燃
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به چینی
آتش افروختن
rozniecać
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به لهستانی
آتش افروختن
ontsteken
تصویری از آتش افروختن
تصویر آتش افروختن
دیکشنری فارسی به هلندی